پارسی اندیشان

راه در جهان یکی است و آن راه راستی است.

پارسی اندیشان

راه در جهان یکی است و آن راه راستی است.

اعتماد به نفس کاذب !


اعتماد به نفس کاذب !

توماس هیلر ، مدیر اجرایی شرکت بیمه عمر ماساچوست و همسرش در بزرگراهی بین ایالتی

در حال رانندگی بودند که او متوجه شد بنزین اتومبیلش کم است.

هیلر به خروجی بعدی پیچید و از بزرگراه خارج شد و خیلی زود یک پمپ بنزین مخروبه که

فقط یک پمپ داشت پیدا کرد و از تنها مسئول آن خواست باک بنزین را پر و روغن اتومبیل را

بازرسی کند ، سپس برای رفع خستگی به قدم زدن در اطراف پمپ بنزین پرداخت...

هنگامی که به سوی اتومبیل خود باز می گشت ، دید که متصدی پمپ بنزین و همسرش گرم

گفتگو هستند. وقتی او به داخل اتومبیل برگشت ، دید که متصدی پمپ بنزین دست تکان می دهد

و شنید که می گوید :" گفتگوی خیلی خوبی بود."

پس از خروج از جایگاه ، هیلر از زنش پرسید که آیا آن مرد را می شناسد؟!

او بی درنگ پاسخ شنید که : بله می شناسد ، آنان در دوران تحصیل به یک دبیرستان می رفتند و

یک سال هم با هم نامزد بوده اند.

هیلر با لحنی آکنده از غرور گفت : هی خانم ، شانس آوردی که من پیدا شدم . اگر با اون ازدواج

می کردی به جای زن مدیر کل، همسر یک کارگر پمپ بنزین شده بودی...!

زنش پاسخ داد : عزیزم ، اگر من با او ازدواج می کردم ، اون مدیر کل بود و الان تو کارگر

پمپ بنزین بودی ...!!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد