ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
گرگ هار !
گرگ هاری شده ام
هرزه پوی و دله دو
شب درین دشت زمستان زده بی همه چیز
می دوم ، برده ز هر باد گرو
چشم هایم چو دو کانون شرار
صف تاریکی شب را شکند
همه بی رحمی و فرمان فرار
گرگ هاری شده ام ، خون مرا ظلمت زهر
کرده چون شعله چشم تو سیاه
تو چه آسوده و بی باک خزامی به برم
آه ، می ترسم ، آه
آه ، می ترسم از آن لحظه پر لذت و شوق
که تو خود را نگری
مانده نومید ز هر گونه دفاع
زیر چنگ خشن وحشی و خونخوار منی
پوپکم ! آهوکم !
چه نشستی غافل
کز گزندم نرهی ، گرچه پرستار منی
پس ازین دره ژرف
جای خمیازه جادو شده غار سیاه
پشت آن قله پوشیده ز برف
نیست چیزی ، خبری
ور تو را گفتم چیز دگری هست ، نبود
جز فریب دگری
من ازین غفلت معصوم تو ، ای شعله پاک !
بیشتر سوزم و دندان به جگر می فشرم
منشین با من ، با من منشین
تو چه دانی که چه افسونگر و بی پا و سرم ؟
تو چه دانی که پس هر نگه ساده من
چه جنونی ، چه نیازی ، چه غمی است
یا نگاه تو ، که پر عصمت و ناز
بر من افتد ، چه عذاب و ستمی است
دردم این نیست ولی
دردم این است که من بی تو دگر
از جهان دورم و بی خویشتنم
پوپکم ! آهوکم !
تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم
مگرم سوی تو راهی باشد
چون فروغ نگهت
ورنه دیگر به چه کار آیم من ؟
بی تو ؟ چون مرده چشم سیهت
منشین اما با من ، منشین
تکیه بر من مکن ، ای پرده طناز حریر
که شراری شده ام
پوپکم ! آهوکم!
گرگ هاری شده ام
از استاد اخوان ثالث
عزیز دل یاسر خودم این چیه بابا مارو ترسوند ی شما تاج سرین گرگ هار چه صیغه ی
آه ، می ترسم ، آه
آه ، می ترسم از آن لحظه پر لذت و شوق
جدای از شوخی شعرش واقعا زیبا بود من کپی برداشتم راضی نبودی مشمولو ضمه ای اگه نگی پاک کنم
نه بابا خواهش میکنم برای همین اینجاست
خیلی خستم یاسر جان
فردا میخونم نظرمو میگم
عزیزی دلمی
هرموقع عشقت کشید نظر بده
بخندیم ، امّا سرمایه خنده ما، گریه دیگران نباشد
استاد محمد تقی جعفری
آپ زیبایی بود
منم آپمممممممممممممممممممممممممممم
یاسر جان





اگه کلافه نمی شی بگی این هرروز اپه
پس من آپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپم
سلام
میبخشی
شرمنده که دیر به دیر میام
امیدوارم همیشه دموفق باشی
شعرت واقعا زیبا بود