ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
مردی در خارج شهر مشغول گردش بود. به بیماری وبا برخورد کرد و پرسید:
اینبار چند هزار نفر را می خواهی به دیار نیستی بفرستی؟
وبا گفت: هزار نفر را !
در زمان دیگری بیماری وبا را ملاقات کرد. او را شماتت کرد که چرا عهدشکنی کردی و به جای هزار نفر پنج هزار نفر را نابود نمودی؟
وبا در جواب گفت: نه! همه آنها را من نکشتم. بلکه چهار هزار نفر از ترس مردند.
از اضطــــــــــــراب کار مهیا نمی شود
سیل از دویدن است که دریا نمی شود