پارسی اندیشان

راه در جهان یکی است و آن راه راستی است.

پارسی اندیشان

راه در جهان یکی است و آن راه راستی است.

اس ام اس عیدنوروز(سال 90)



یک شاخه رز سفید تقدیم تو باد
رقصیدن شاخ بید تقدیم تو باد
تنها دل ساده ایست دارایی ما
آن هم شب عید تقدیم تو باد

*******************************

مثل ماهی زنده
مثل سبزه زیبا
مثل سمنوشیرین
مثل سنبل خوشبو
مثل سیب خوش رنگ
و مثل سکه با ارزش باشید
سال نو مبارک

*******************************

آسمان را می خواهم برای عبور ، جاده باریکست ....
ماه را می خواهم برای نور ، راه تاریکست ......
تورو می خواهم برای نظافت ، عید نزدیکست .....

*******************************

ادامه مطلب ...

جملات زیبا ازبزرگان


اگر از کسی متنفری از قسمتی از خودت در او متنفری، چیزی که از ما نیست نمی‌تواند افکار ما را مغشوش کند. هرمان هسه

۱. مادر شاهکار طبیعت است. [گوته[

۲.خانه بدون زن عفیف، گورستان است. [بالزاک[ 

مدتها پیش آموختم که نباید با خوک کشتی گرفت، خیلی کثیف می‌‌شوی و مهم‌تر آنکه خوک ار این کار لذت می‌برد.


وجدان صدای خداوندی است. [لامارتین]

لینک دانلود فایل حاوی جملات زیباوعارفانه

حجم فایل  حدود ۲۰ کیلوبایت با فرمت doc

ادامه مطلب ...

آسمان دل من آبیست

آسمان دل من آبیست

در نهان دل من سازیست

کوکست ولی همیشه خاموش است

جملگی خانه دل خالیست

آفتاب دل من سوزان

عاشقانه گرم فروزان

حس تردید با من است هر روز

یاز تبریزی و جوزان

با فلک من گویی در جنگم

جملگی او شیشه من سنگم

ناخوشم شکر زنده ام اکنون

قصه افتست و بادمجون...

این منم یک شاعر ِ شاکی

این منم یک شاعر ِ شاکی، میان ِ بنده ها            شکل ِغم هستم ولی پنهان شوم در خنده ها!

سینه ام را می فشارد بغض پنهان در نفس         خوب می دانم بپاشد آخر از هم دنده ها

از رضایت نیست این خاموشی ِ طولانی ام        مرده ام در خود!به ظاهر مانده ام با زنده ها

نام ِ من آدم !ولی از جنس ِ حوّایم چه غم؟!         چون پناهم می دهی یا رب تو از درنّده ها!!

قدر ِ نام ِ خود نمی دانم خداوندا... ببخش           ثبت کن اسم ِ مرا هم در صفِ شرمنده ها...


بی تو مهتاب شبی(فریدون مشیری)

بی تو مهتاب شبی

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم

همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم

شدم آن عاشق دیوانه که بودم

در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید

باغ صد خاطره خندید

عطر صد خاطره پیچید

یادم اید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم

پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم

ساعتی بر لب آن جوی نشستیم

تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت

من همه محو تماشای نگاهت

شب و صحرا و گل و سنگ

همه دلداده به آواز شباهنگ

یادم آید تو به من گفتی :

از این عشق حذز کن!

  ادامه مطلب ...