پارسی اندیشان

راه در جهان یکی است و آن راه راستی است.

پارسی اندیشان

راه در جهان یکی است و آن راه راستی است.

اای کاش آدمی وطنش را


ای کاش...


ای کاش آدمی وطنش را

همچون بنفشه‌ها

(در جعبه‌های خاک)

یک روز می‌توانست

همراه خویشتن ببرد هر کجا که خواست



نرسیدن به آرزوها دردناک است

نرسیدن به آرزوها دردناک است، ولی رسیدن به آرزوها هم می تواند به همان اندازه دردناک باشد؛ زیرا همه چیز گذرا است.

بیل هریس "

 

" هنگامی که اراده می کنید به آرزو و یا هدفی برسید، هرگز اجازه ندهید هیچ کس یا هیچ چیزی شما را بازدارد.

اریک تیلر "

 

" هر آرزو و هدفی که داشته باشید، ممکن است از راههایی که فراتر از مرز انگاره ی شما است به حقیقت تبدیل شوند.

دایانا رابینسون "

 

" آرزومندی، بزرگترین امتیاز در این جهان است. آرزومندی، سبب کسب پول، قدرت و نفوذ می شود.

هنری چستر "

 

" خوشبخت، کسی است که آرزوهای بسیار دارد و آرزومند است که برای برآوردن آنها گام هایی بردارد.

زیگ زیگلار "

 

" انسان آرزومند جهانی است که در آن خیر و شر آشکارا تشخیص دادنی باشند، زیرا در او تمایل ذاتی و سرکش داوری کردن پیش از فهمیدن، وجود دارد

میلان کوندرا "

 

" چه شکوهی دارد این جهان، در چشم کسی که با دلی آرزومند در زیر آسمان پر جبروت و درخشان به پیش می رود

هنری لانگ فلو "

 

" من آنچه را که آرزو نمی کنم، آرزو می کنم و از آن چیزی دوری می گزینم که ندارم. من نه می توانم هیچ باشم و نه همه چیز؛ من پل گذر میان آنی که ندارم و آنی که نمی خواهم، هستم.

فرناندو پسوا "

 

" آرزوهای هر کس نتیجه ی تجربه های زندگی او است.

اریک نیوتن "

 

" آرزوها زاده ی تصادف نیستند؛ آنها از راه عادت در انسان تکوین می یابند

اریک نیوتن "

 

" وقتی که انسان با تمام وجود چیزی را آرزو می کند، به روح جهان نزدیکتر است و روح جهان، نیرویی همواره مثبت است

پائولو کوئیلو"

 

" اگر تو قلبت را خوب بشناسی، هیچ وقت تو را غافلگیر نخواهد کرد؛ چون تو آرزوها و رویاهایش را خواهی شناخت و می توانی آنها را به حساب آوری

پائولو کوئیلو"

 

" خواسته ها، آرزوهای ما هستند و نیازها، ضرورتهای ما؛ نیازها برای دستیابی به کامیابی و کامروایی، ضروری هستند.

اسپنسر جانسون "

 

" آرزوهای واپسین دم زندگی، خانه بزرگتر و ثروت بیشتر نیست، بلکه دوست داشتن دیگران، رسیدگی به خود و بهبود روابط با دیگران است.

کن بلانچارد "

 

" هر آرزویی بدون پژوهش و تلاش، سترون (عقیم) باقی می ماند

ارد بزرگ "

 

" آرزوی یک خوشبختی بزرگتر، پیوسته ما را از لذت خوشبختی ای که از آن بهره مند هستیم باز می دارد.

ژان دوال "


" وقتی دوست می داری، دلت می خواهد زنده باشی و وقتی کینه می ورزی، آرزوی مرگ می کنی.

کنفسیوس "

 

" هدف و آرزوی ما باید به کار انداختن زندگی باشد، نه لذت بردن از زندگی.

مکدف "

 

" آرزو دارم که تا آخرین لحظه، وجودم ثمره بخش باشد و هنگامی بمیرم که هیچ کاری از من برنیاید.

جرج برنارد شاو "

 

" آرزو ریشه حیات ماست. اگرچه این ریشه بتدریج حیات ما را می سوزاند، اما همین ریشه مایه زندگی است.

نیچه  "

 

" مرگ آرزویی جز این ندارد که به وعده‏ای که در صبح زندگی داده است وفا کند. به بیان جدّی‏تر شیرینی و گرمی لبخند مرگ کمتر از لبخند زندگی نیست.

ژرژ برنانوس "

دکتر شریعتی

دکتر شریعتی انسان ها را به چهار گروه زیر دسته بندی کرده است

 

دسته اول

آنانی که وقتی هستند هستند ، وقتی که نیستند هم نیستند.

عمده آدم‌ها حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آن‌هاست که قابل فهم می‌شوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.

 

*******************

 

دسته دوم

آنانی که وقتی هستند نیستند ، وقتی که نیستند هم نیستند.

مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویت شان را به ازای چیزی فانی واگذاشته‌اند. بی‌شخصیت‌اند و بی‌اعتبار. هرگز به چشم نمی‌آیند. مرده و زنده‌شان یکی است.

 

*******************

 

دسته سوم

آنانی که وقتی هستند هستند ، وقتی که نیستند هم هستند.

آدم‌های معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را می‌گذارند. کسانی که همواره به خاطر ما می‌مانند. دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.

*******************

 

 

دسته چهارم

آنانی که وقتی هستند نیستند ، وقتی که نیستند هستند.

شگفت‌انگیزترین آدم‌ها در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه‌اند که ما نمی‌توانیم حضورشان را دریابیم، اما وقتی که از پیش ما می‌روند نرم نرم آهسته آهسته درک می‌کنیم. باز می‌شناسیم. می‌فهمیم که آنان چه بودند. چه می‌گفتند و چه می‌خواستند. ما همیشه عاشق این آدم‌ها هستیم. هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار می‌گیریم قفل بر زبانمان می‌زنند. اختیار از ما سلب می‌شود. سکوت می‌کنیم و غرقه در حضور آنان مست می‌شویم و درست در زمانی که می‌روند یادمان می‌آید که چه حرف‌ها داشتیم و نگفتیم. شاید تعداد این‌ها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.

نامه به خدا


کودکی به مامانش گفت، من واسه تولدم دوچرخه می خوام. بابی پسر خیلی شری بود. همیشه اذیت می کرد. مامانش بهش گفت آیا حقته که این دوچرخه رو برات بگیریم واسه تولدت؟

بابی گفت، آره. مامانش بهش گفت، برو تو اتاق خودت و یه نامه برای خدا بنویس و ازش بخواه به خاطر کارای خوبی که انجام دادی بهت یه دوچرخه بده.

نامه شماره یک

سلام خدای عزیز

اسم من بابی هست. من یک پسر خیلی خوبی بودم و حالا ازت می خوام که یه دوچرخه بهم بدی.

دوستار تو

بابی

بابی کمی فکر کرد و دید که این نامه چون دروغه کارساز نیست و دوچرخه ای گیرش نمی یاد. برا همین نامه رو پاره کرد.

نامه شماره دو

سلام خدا

اسم من بابیه و من همیشه سعی کردم که پسر خوبی باشم. لطفاً واسه تولدم یه دوچرخه بهم بده..

بابی

اما بابی یه کمی فکر کرد و دید که این نامه هم جواب نمی ده واسه همین پارش کرد.

نامه شماره سه

سلام خدا

اسم من بابی هست. درسته که من بچه خوبی نبودم ولی اگه واسه تولدم یه دوچرخه بهم بدی قول می دم که بچه خوبی باشم.

بابی

بابی کمی فکر کرد و با خودش گفت که شاید این نامه هم جواب نده. واسه همین پارش کرد. تو فکر فرو رفت.. رفت به مامانش گفت که می خوام برم کلیسا. مامانش دید که کلکش کار ساز بوده، بهش گفت خوب برو ولی قبل از شام خونه باش.

بابی رفت کلیسا. یکمی نشست وقتی دید هیچ کسی اونجا نیست، پرید و مجسمه مادر مقدس رو کش رفت ( دزدید ) و از کلیسا فرار کرد.

بعدش مستقیم رفت تو اتاقش و نامه جدیدش رو نوشت.

نامه شماره چهار

سلام خدا

مامانت پیش منه. اگه می خواییش واسه تولدم یه دوچرخه بهم بده.