پارسی اندیشان

راه در جهان یکی است و آن راه راستی است.

پارسی اندیشان

راه در جهان یکی است و آن راه راستی است.

دلم برای کسی تنگ است که

دلم برای کسی تنگ است که آفتاب صداقت را



به میهمانی گلهای باغ می آورد


و گیسوان بلندش را به بادها می داد


و دستهای سپیدش را به آب می بخشید


دلم برای کسی تنگ است


که چشمهای قشنگش را


به عمق آبی دریای واژگون می دوخت


و شعرهای خوشی چون پرنده ها می خواند


دلم برای کسی تنگ است


که همچو کودک معصومی


دلش برای دلم می سوخت


و مهربانی را نثار من می کرد


دلم برای کسی تنگ است


که تا شمال ترین شمال با من رفت


و در جنوب ترین جنوب با من بود


کسی که بی من ماند


کسی که با من نیست


کسی که . . .


- دگر کافی ست.


منبع:باران عشق

چـو ایـران نباشد تن من مـبـاد


ندانی که ایران نشست منست

جهان سر به سر زیر دست منست

هنر نزدایرانیان است و بـــس

ندادند شـیر ژیان را بکــس

همه یکدلانند یـزدان شناس

بـه نیکـی ندارنـد از بـد هـراس

دریغ است ایـران که ویـران شــود

کنام پلنگان و شیران شــود

چـو ایـران نباشد تن من مـبـاد

در این بوم و بر زنده یک تن مباد

همـه روی یکسر بجـنگ آوریــم

جــهان بر بـداندیـش تنـگ آوریم

همه سربسر تن به کشتن دهیم

بـه از آنکه کشـور به دشمن دهـیم

چنین گفت موبد که مرد بنام

بـه از زنـده دشمـن بر او شادکام

اگر کُشــت خواهــد تو را روزگــار

چــه نیکــو تر از مـرگ در کـــار زار

                                                                                    فردوسی بزرگ

منبع:پسرآریایی

چند رباعی از مولوی


چند رباعی از مولوی
هر روز دلم در غم تو زارتر است

وز من دل بیرحم تو بیزارتر است

بگذاشتیم غم تو نگذاشت مرا

حقا که غمت از تو وفا دار تر است

...

یک چشم من از روز جدایی بگریست

چشم دگرم گفت چرا گریه ز چیست

چون روز وصال شد فرازش کردم

گفتم نگریستی نباید نگریست

...

آنکس که تورا ببیند و خندان نشود

وز حیرت تو گشاده دندان نشود

چندانکه بود هزار چندان نشود

جز کاهگل و کلوخ زندان نشود